زندانی

من به وسعت نیاز دارم

به طول یک صدا

یک سلام ..........

 

ماهی‌ها فقط در آب شنا نمیکنند

و وسعت اقیانوسها کم است

آن‌ها در تلالو آسمان در آب‌‌ها شنا می‌کنند

در تلالو ستارگان

ماه و خورشید

 

من خورشید را صدا کردم

و بر دیوارهایی که احاطه‌ام کرده بودند

آسمان را نقاشی کردم

اما نرده‌ها

وسعت مرا تکه تکه می‌کنند و می‌فشارند

و صدای من

در سکوت پر هیاهوی دیوارهای ممنوع

خاموش می‌شوند

 

بین ما دیوارهای ممنوع وجود دارد

دیوارهایی اسیر سکوت

و نرده‌هایی که با بی‌خردی

وسعت مرا تکه تکه می‌کنند

 

اگر روزی آمدی

و من نبودم

نرده های مزارم را از جا بکن

و برایم وسعتی بیاور

به اندازه‌ی یک سلام

نظرات 3 + ارسال نظر
امید.م سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:22 http://raheomid.blogfa.com

سلام.آمدم.نبودی......:))
متن زیبایی بود....

باد شمال سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 http://bineshandarbaad.blogfa .com

چه تصویر خیال برانگیزی در این مه....
وچه خیالات دوری را قلمت تصویر کرده است....

ریحون بنفش چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 http://reyhoon.blogfa.com

سلام لیلا جان
همین که خورشید رو صدا کردی و آسمون رو نقاشی کردی خودش خیلیه. شاید سهم ما از زندگی همینه. نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد