ایران کانسر

 

امروز یه سری رفتم بیمارستان محک ( موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ) قبلا با خانم تقوائی بخش جذب کمک‌های مالی تلفنی صحبت کرده بودم قرار بود ساعت 15:00 اونجا باشم

درست به موقع رسیدم  خودمو معرفی کردم و روبرویش نشستم با چهره گشاده و خیلی صمیمی استقبالم کرد قبلا تا حدودی براش توضیح داده بودم  که کلا هدفم از مراجعه چی هست.

 به گرمی پذیرفت و شرایط همکاری با من را عنوان کرد اول از همه یک فرم مشخصات پر کردم و مبلغی را به عنوان کمک پرداخت کردم تا از این طریق بتونم هر ماه مبلغی را به حسابشون واریز کنم مبلغی که هر کدوم از ما فقط از کوچکترین تفریحمون صرف نظر کنیم شاید بتونیم تمام کودکان مبتلا به سرطان را به زندگی برگردونیم.

 در مورد اطلاعات درخواستی مسئول مربوطش توی جلسه بود و نتونستم باهاش صحبت کنم در واقع نوعی مددکاری هم به حساب میاد بهر حال باید یه جوری سعی کنم تو این موسسه مفید باشم اگر خدا بخواد.

  

 خانم تقوائی یک سری بروشور و کاتالوگ و یک عدد خبرنامه داخلی محک رو بهم داد تشکر کردم و بعد از خداحافظی روانه شرکت شدم. تا کارهای نیمه رها شده را  انجام دهم.

 

توی راه برگشت کم کم داشت از خودم به خاطر بی توجهی و اغفال از چنین مراکزی خجالت می کشیدم. من به عنوان دختری جوان از جایگاهی نسبتا مرفه و شانس برخورداری از نعمات بی شمار تا چه اندازه خود محورانه زندگی  کرده بودم فارغ از واقعیت های دردناکی  بودم که در اطرافم هر روزه اتفاق می افتاد با یک تلنگر چه زود از هم پاشیده بودم.

 

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

          قطره ای کو که به دریا ریزم؟

                 صخره ای کو که بدان آویزم؟

 

 

چه کسانی واقعا در سازندگی و ادامه حیات در محک فعالند چه کسانی با جان و دل چه موظف چه داوطلب زحمت می کشند حیرت می کنم از اینهمه ایثار و خودگذشتگی دست خدا به همراهشان

 

البته  باعث  و بانی مراجعه من هم  دوستی هست که حرکتی در مورد سرطان در ایران و جمع آوری اطلاعات مربوطه نموده است من هم به نوبه خودم امیدوارم هم برای محک هم برای دوستان مفید باشم اگر خدا بخواد.

از همین جا هم از این دوست خوبم تشکر می کنم

 

محک:

 

اینجا تمام دیده ها درانتظارتوست                                          اینجا تسلی دادن دلها افتخار توست

اینجا اگر ساحل شدی بی انتهائی                                           اینجا اگر لنگر فکندی ناخدائی

 

دست همه نا خداهائی که در محک لنگر انداخته اند به گرمی می فشاریم.

 

می گویند داستان محک با داستان عشق زنی از زنان این مرز و بوم آغاز شده زنی که چون همه زنان این مرزو بوم آغاز  شد زنی که همچون همه زنان عاشق فداکار و صبور بود و چون همه زنان سهمی از درد و رنج داشت پس داستان محک داستان زنان داستان شوریدگی و داستان عشق و درد کشیدگی است در محک اما عشق منزلت خاصی دارد و زنان نیز به تبع آن از جایگاه ویزه ای برخوردارند.این عشق و شوریدگی است که از درد و رنج رهایی می سازد از غم و اندوه دریچه ای برای پرواز می گشاید و این پرواز بنگرید محک را به کجا رسانده  …………….

 

                                         پشت دریاها شهری است

                                                   که در آن وسعت خورشید به اندازه

                                                                 چشمان سحرخیزان است

 

ادامه دارد............        

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:04 http://www.wall.blogsky.com

من که دله دیدنه اونا رو ندارم
ولی با دیدنشون شکره خدا کنیمو آرزوی سلامتی براشون..

مهسا دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 http://manebiman.blogspot.com

لیلای عزیز اگه بتونی شماره حساب محک رو اینجا بذاری خیلی خوبه... من چند بار توی بازارچه های خیریه اشون شرکت کردم ولی اگه بتونی راجع به شرایط کمک بیشتر توضیح بدی شاید منم بیشتر بتونم کمک کنم.... در ضمن ممنونم از لطفت.... برام دعا کن لیلای عزیزم

[ بدون نام ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 13:55

چه خوب از سنگهایت پل ساختی...

باد شمال دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 13:56 http://bineshandarbaad.blogfa .com

چه خوب از سنگهایت پل ساختی...

رضا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 00:10 http://www.otaghabii.blogspot.com

ساختمان جدید محک رو که انتهای اقدسیه است رو تو تعطیلات عید رفتم دیدم ...خیلی زیبا و جایه خوش آب و هواییه
امیدوارم زودتر افتتاح شه ..احساسی که بهم دست داد اون
موقع کلی قبطه خوردم که ایکاش من هم میتونستم نقشی در ساخت این بنا میداشتم...کاش بیماری حد اقل مال بچه ها نبود...
داریوش فرهنگ رو بازیگریش رو من هم دوست دارم ولی در مقام کارگردانی به غیر از طلسم و سلطان و شبان ...واقعن بقیه کاراش به نظرم ضعیف و سطحی هستن ..
مرسی اومدی نظر دادی

ریحون بنفش چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:39 http://reyhoon.blogfa.com

چه خوب که همت کردی و کمک کردی.

امید پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 http://raheomid.blogfa

سلام.کار خوبی می کنی ادامه بده....
شماره حسابشون رو هم بذار...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد