به اندازه حجم آبی
بیا سفرهای وا کنیم
و دلهای وامانده
دریا کنیم
بیا بگذریم از صف هفت خوان
که تا عشق را
باز پیدا کنیم
بیا همتی ...
زبام تماشائی آبی آسمان
به تلفیقی از چشم و دل
زمین را تماشا کنیم
بیا واژه آب و آئینه را
در اندیشه خاک معنا کنیم
کجا رفت عشق
چه شد عاشقان را
صدائی نمیآید از کوه
هواری نمیآید از دشت
چه شد شیهه اسبان را
مگر خواب برده است اندیشه مردها را
صدائی نمیآید از دشت
هواری نمیآید
چه تلخ است این بی صدائی
بیا فکر فردا کنیم
من میگم چیزی میخواستی؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه :( :( :(